۱۳۸۸ دی ۲۹, سه‌شنبه

كفش می‌خريم كه راه برويم نازی!

آهای كفش قرمزی!
نگو كه می‌خواهی
كفش‌های قشنگت را توی جاكفشي بيندازی
بچسبی به سرمای قطبی اتاق
و با يك فنجان قهوۀ ديويدف خلوت كنی!

اصلاً بی‌خيال دلتنگی‌های من!

شلاق‌هاي بی‌رحم جدايي
بر جادۀ سرنوشت من و تو كم بود
كه حالا مي‌خواهی دور كفش‌هايمان
ديوار تنهايی بكشی؟!


.