۱۳۸۸ دی ۱۰, پنجشنبه

مـُـسَـكّـِـن

شنيده بودم از هر بشكه نفت سهم دارد
چشم‌انداز 1404: 5/4 ميليون بشكه در روز!

گفتم: آخر چقدر پول می‌خواهد؟
كجا خرجش می‌كند؟
خسته نمی‌شود از اين همه خرج كردن؟
اين همه فكر برای پول بيشتر؟

گفت: صندلی قدرت چيزی است
كه رويش كه بنشينــی
همۀ خستگی‌هايت از بين می‌رود


.

۱۳۸۸ دی ۹, چهارشنبه

آن‌ها كه هنوز نمي‌دانند

دلشان به پاييز خوش بود
كه بيايد و سبزينه‌هاي وجودمان را بخشكاند

ندانستند كه ما
درختان هميشه سبـزي هستيم
كه زمستان را تسليم بهار خواهيم كرد


.

۱۳۸۸ آذر ۲۵, چهارشنبه

عذاب دوست داشتن، تلافی گناهمـه

برای تر كردن لب‌های خشكم، يك جرعه آب كاف‍ی‌ست
برای گرم كردن دستان سردم، يك جفت دستكش
برای پاك كردن اشك‌هايم، يك دستمال
و برای كشتن فريادم، يك بالش

هيچ نيازی به تو نيست

اما به من بگو
وقتی كه نيستی
با اين نياز به دوست داشتن چه كنم؟


.

۱۳۸۸ آذر ۱۸, چهارشنبه

به جــرم نازيـبـايی

گفته بودی با چشم باز آمده‌ای
پس چه شد؟
يك‌دفعه چشم‌هايت بازتر شد؟


.

تمام لحظه‌های اين تب تلخ

ديشب كه طوفان آمد
انگار برگ برگ دفتر خاطرات زندگيم را
تند تند از جلوي چشم‌های من گذراند
و من همۀ گذشته‌ام را
مثل فريم‌های يك فيلم ديدم

باورم نمی‌شد...
نقش اول اين تراژدی تلخ "من" بودم


.